بهار هستی

ولایت مداری

بهار هستی

ولایت مداری

نقش ناتو در انفجار زاهدان


نقش ناتو در انفجار زاهدان


نقش ناتو در انفجار زاهدان

طی هفته گذشته دو حادثه در ایران اتفاق افتاد که هرچند متفاوتند ولی دو بعد از سیاست امریکا در قبال ایران را منعکس می‌کند.

طی هفته گذشته دو حادثه در ایران اتفاق افتاد که هرچند متفاوتند ولی دو بعد از سیاست امریکا در قبال ایران را منعکس می‌کند. چندی قبل یک بار دیگر شاهد این بودیم که سازمان اطلاعاتی امریکا(سیا) یک عملیات نظامی را از طریق سرویس‌های اطلاعاتی خود در جنوب شرقی ایران انجام داد که البته کمک و حمایت و یا عدم کمک اسرائیل در این جمله مشخص نشده است.
ولی این سیاستی است که امریکا، انگلیس و اسرائیل از آن حمایت می‌کنند و به طور دائم هم در حال رخ دادن است. ایجاد تنش و اختلاف در جنوب شرق و همچنین جنوب غرب ایران با هدف ایجاد اختلاف میان اعراب و فارس‌ها در ایران و همچنین در شمال غرب و در منطقه آذربایجان ایران، از جمله این اقدامات و سیاست نظامی است.
محمود احمدی‌‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران گفته است که ناتو در وقوع این حمله نقش داشته است و من هم فکر می‌کنم این حرف احمدی‌نژاد ادعای درستی باشد. ما چند ماه قبل، بعد از دستگیری ریگی سرکرده گروهک جند‌الله و برادر او دیدیم که این دو نفر به صراحت اعتراف کردند که با سازمان اطلاعاتی امریکا رابطه و با ناتو همکاری داشته‌اند. علاوه بر این عبد‌المالک ریگی اعتراف کرده بود که با هدف ملاقات با ریچارد هالبروک، نماینده امریکا در افغانستان به قرقیزستان سفر کرده بود. از همه اینها هم که بگذریم، با توجه به اینکه قرقیزستان مرکز اصلی پایگاه‌های هوایی ناتو و امریکا در منطقه است، می‌توان گفت که گروهک جند‌الله با ناتو روابط نزدیکی داشته است. بنابراین این گفته احمدی‌نژاد می‌تواند درست باشد.
اتفاق دوم، بازگشت شهرام امیری به ایران بود. البته من از بابت اینکه ارتباطی میان مسأله امیری و حمله تروریستی وجود دارد، اطمینان ندارم. ولی معتقدم که این حملات قرار است در یک مدت زمان طولانی ادامه داشته باشد، به عبارت دیگر این بخشی از سیاست امریکا در قبال ایران خواهد بود.
مسأله ربوده شدن امیری بعد دیگری از سیاست امریکا را منعکس می‌کند. من معتقدم ربودن شهرام امیری با حمایت و دخالت مستقیم اسرائیل به وقوع پیوست. سیاست این رژیم ربودن دانشمندان هسته‌ای ایران است تا بتواند از آنان اطلاعات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را به دست آورد. این سیاست توسط نهادهای اطلاعاتی امریکا و از طریق تحت فشار و شکنجه قرار دادن این دانشمندان هسته‌ای انجام می‌گیرد تا بتوانند اطلاعات مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را به دست آورند.
مسأله ربودن دانشمندان کشورها از سوی امریکا، پیش از این نیز سابقه داشته است. در دوران جنگ سرد افرادی به نام تالی یوشنکو که توسط سیا ربوده شده بود، از امریکا و از منطقه‌ای که توسط سیا در آنجا نگهداری می‌شد، گریخت، در بازگشت به شوروی اعدام شد. البته منظور من این نیست که قرار است همین اتفاق در مورد شهرام امیری هم رخ دهد. ولی شاهدیم که موارد بسیاری از ربودن دانشمندان توسط امریکا و ارائه پیشنهاد مالی به آنها توسط دولت این کشور اتفاق افتاده است.
البته سیاست همیشگی امریکا در این مورد اعمال شکنجه نیست، اما در مورد شهرام امیری این اتفاق رخ داده است و وی به طور خشونت‌آمیزی در حضور یک نماینده اسرائیلی تحت شکنجه قرار گرفته است.
این اعمالی است که پیش از این در ابوغریب، گوانتانامو، بگرام و دیگر مناطق و زندان‌های تحت کنترل ایالات متحده در جهان، از سوی این کشور مشاهده شده است.
این یادداشت خلاصه گفت‌‌وگوی تلفنی با روزنامه‌نگار امریکایی است.

آقای خاتمی! چه کسی به مردم‌سالاری پایبند نیست؟

آقای خاتمی! چه کسی به مردم‌سالاری پایبند نیست؟

در حاشیه اظهارات اخیر رئیس‌جمهور سابق
آقای خاتمی! چه کسی به مردم‌سالاری پایبند نیست؟

خاتمی چگونه است پس از حاکم شدن گفتمان عدالت توسط دولت بعد از خود به یاد این اصل دینی و قرآنی افتاده است؟ ‌

روز گذشته دفتر محمد خاتمی خبر دیدار وی به مناسبت مبعث و اعیاد شعبانیه را با جمعی که ایثارگران و رزمندگان دوران دفاع مقدس نامید، منتشر کرد که وی پس از تشریح مسأله بعثت پیامبر اسلام (ص) دیدگاه‌های خود را درباره مهدویت، ‌‌آخرالزمان و ظهور بیان کرد. ‌‌

خاتمی با بیان اینکه جامعه برین و خواستنی و بایستنی در آخر الزمان تحقق می‌یابد، می‌گوید: ‌‌«چه بسیار مردمان حتی موحدان و مسلمانان که این همه زیبایی و عظمت را در دین خدا ندیده‌اند و حتی آن را تا حد اوهام و خرافات فرود آورده‌اند.»

مهدویت را چه کسانی با خرافات در هم آمیخته‌اند؟

در اینجا باید گفت آیا موحدان اعتقاد راسخ شیعه را به مهدویت تا حد اوهام و خرافات فرود آورده‌‌اند یا تئوریسین‌های اصلاح‌طلبی چون آغاجری، اکبر گنجی، ‌‌کدیور، ‌‌سروش، ‌‌مجتهد شبستری و غیره. ‌

چندی پیش گنجی طی مقاله‌ای در سایت رادیو زمانه با این سؤال که «دلیل وجود امام دوازدهمِ شیعیان چیست؟» ادامه می‌دهد: ‌‌«چگونه می‌توان حیات فردی به طول چند قرن را موجه نمود؟»

گنجی و امثال وی علناً وجود موعود و مهدویت را زیر سؤال می‌برند تا برسد به آنکه با خرافات مخلوط کنند. ‌‌اما آقای خاتمی و سران اصلاحات باید پاسخ دهند کدام یک در مقابل این هجمه بی‌‌سابقه به تشیع توسط تئوریسین سابق خود و عضو کنونی اتاق فکر جنبش واکنش نشان دادند؟

عدالت واژه‌ای که در دوران اصلاحات گم شد

خاتمی با این سؤال که «کدام جامعه، جامعه مطلوب است؟»، ‌با استناد به سنت و سیرت پیامبر(ص) و معصومان(ع) پاسخ آن را «عدالت» می‌نامد و می‌گوید: ‌‌«آنچه در یک کلام می‌توان گفت این است که میزان روابط و آهنگ حرکت در جامعه مطلوب «عدالت» است، ‌‌منتهی عدالتی که توسط انسان آگاه و آزاد باید ایجاد و از آن پاسداری شود.»

اما سؤال اینجاست که رئیس دولت اصلاحات پس از آنکه با تکیه بر این شعار توانست آرای مردم را از آن خود کند، این شعار را فراموش کرد، حال چگونه است پس از حاکم شدن گفتمان عدالت توسط دولت بعد از خود به یاد این اصل دینی و قرآنی افتاده است. ‌

تحریف تاریخ ائمه(س) توسط خاتمی

در صورتی که طبق اعتقادات دینی و مذهبی یکی از مأموریت‌های اصلی پیامبران و ائمه تشکیل حکومت در صورت حاصل شدن شرایط بوده است اما خاتمی با این جمله که «از جمله شروط مهم مطلوبیت حکومت این است که برآمده از اراده و خواست جامعه و برخوردار از رضایت مردم باشد»، سعی می‌کند ‌تلاش ائمه برای تشکیل حکومت عدالت ‌را رد کند و اینگونه تاریخ ‌را تحریف کند که«چرا در دوران بحران سیاسی اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری و سست شدن پایه‌های حکومت اموی و مروانی که قطعاً امکان فراهم آمدن عِدّه و عُدّه و تشکیل حکومت برای بعضی امامان ما فراهم بود (بنی‌عباس با شعار خشنودی اهل بیت با همین شیوه روی کار آمدند)، امامان حاضر نشدند چنین کنند؟»

برای رد ادعای خاتمی به دو روایت تاریخی استناد می‌جوییم: ‌‌

1- زمانی که زید برادر امام باقر (ع) برای کسب اجازه از امام برای قیام بر حکومت نزد حضرت آمد به‌دلیل مهیا نبودن شرایط موافقت نکردند اما هنگامی که زید بر برادرزاده خود امام صادق (ع) وارد شد حضرت به وی رخصت داد. ‌

2- روزی که هارون الرشید به امام کاظم (ع) اعلام کرد که حاضر است «فدک» را به او برگرداند و خواستار مشخص شدن حدود و مرزهای آن شد، ‌‌حضرت تمام مرزهای قلمرو اسلامی را مرز فدک اعلام کرد و بدین وسیله اعلام نمود خلافت حق ایشان است نه ناپاکانی چون بنی امیه و بنی عباس حتی اگر با رأی مردم بر سر کار آمده باشند. ‌

در مکتب خاتمی حکومت بنی‌امیه نیز مشروع است

در مکتب خاتمی و همفکرانش اگر یزید نیز با رأی مردم سر کار بیاید مشروع است، اما اگر انسان‌های کاملی چون معصومان (ع) به‌دلیل جهل مردم و مکر جباران رأی مردم را از دست بدهند از مشروعیت می‌افتند ‌‌تا چه برسد به انسان‌های غیر معصوم. ‌‌آیا خاتمی و رفقایش نمی‌دانند که مشروعیت غیر از مقبولیت است و مردم نمی‌توانند به شخص یا حکومتی مشروعیت ببخشند. ‌

مردم سالاری غیر دینی بهترین شکل حکومت

رئیس دولت اصلاحات در این جلسه نیز طبق سیاق گذشته وادادگی کامل خود را به فرهنگ و مکاتب غربی نمایان می‌سازد و بهترین شیوه حکومت در عصر غیبت را دموکراسی فارغ از دین می‌داند. ‌‌او با حذف واژه دینی از مردم سالاری می‌گوید: ‌‌« امروز بشر بعد از کشاکش‌های مهم تاریخی به این نتیجه رسیده است که «مردم‌سالاری» کم‌هزینه‌ترین و پر فایده‌ترین شیوه حکومت است.» وی همچنین تأکید‌‌ می‌کند که «نظام مطلوب در این زمان نظام مردم‌سالار (با همه لوازم و شرایط آن) است.»

آیا می‌توان این جمله خاتمی که مردم‌سالاری با همه شرایط و لوازم آن البته بدون هیچ قید و تبصره‌ای چون «دین» را نظام مطلوب برای عصر حاضر می‌داند را به گونه‌ای دیگر تفسیر کرد. ‌

قانونمداری در زبان و آنارشیسم در عمل

خاتمی در بخش پایانی سخنان خود ادعای کذایی را درباره لزوم قانونمداری همگان مطرح می‌کند و می‌گوید: «باید از اجزا و ارکان حکومت بخواهیم که پاسخگویی در برابر مردم را بپذیرند و همه در چارچوب قانون حرکت کنند»
ادعایی که با اقدامات یک‌سال گذشته خاتمی، موسوی، کروبی و اطرافیانشان در ایستادن مقابل قانون برای حاکم کردن تحمیلی خود بر مردم ‌روشی غیر از همان مردم‌سالاری مورد ادعای وی چیزی جز جملات طنز و فکاهی نیست و آیندگان در کتاب تاریخ، قضاوتی جز این نخواهند داشت. ‌باید به ایشان گفت زمانی که غوغاسالاری شما در برابر مردم‌سالاری با «پتک جمهوریت» مردم مواجه شد، آیا به رأی و نظر مردم احترام گذاشتید؟ یا اینکه چون این بار جمهوریت برخلاف خواست شما بود آن را زیر پای اغتشاشگران حامی‌تان له کردید.

آخرین اخبار از همکاری آقازاده ها و اپوزیسون

آخرین اخبار از همکاری آقازاده ها و اپوزیسون


آخرین اخبار از همکاری آقازاده ها و اپوزیسون

مجموعه فعالیت های برخی آقازاده های خارج از کشور منجر به شکل گیری توافقاتی با اپوزسیون شده است.

مجموعه فعالیت های برخی آقازاده های خارج از کشور منجر به شکل گیری توافقاتی با اپوزسیون شده است.
پس از عزیمت تعدادی از آقازاده ها به خارج از کشور و اهتمام آن ها برای شکل دهی به یک کمپ اپوزیسونی ،اخبار دریافتی حکایت از آن دارد که رایزنی هایی با مدیریت یکی از آقازاده های معروف با گروه های مختلف اپوزیسیون صورت گرفته و قرارهایی در زمینه چگونگی همکاری با یکدیگر گذاشته شده است.
تجمیع توان ها و پتانسیل های گروهها ،تقسیم کار درتک و پاتک،بهره گیری از ظرفیت رسانه های موجود،خروج از شرایط انفعال،شبکه سازی استعداد های نیرویی در داخل و خارج کشور،تعیین سوژه برای پرداخت هماهنگ علیه نظام جمهوری اسلامی و...ازجمله این توافقات با گروههایی همچون جمهوری خواهان،سلطنت طب ها و...می باشد.

پیکار خصمانه علیه ایران در 3 دوره تاریخی

پیکار خصمانه علیه ایران در 3 دوره تاریخی

رویکرد تهدید نرم علیه جمهوری اسلامی ایران
پیکار خصمانه علیه ایران در 3 دوره تاریخی

کلید خوردن تهاجم و ناتوی فرهنگی را باید به‌دنبال ناکامی آمریکا در راهکارهای نظامی ارزیابی نمود که با تضعیف و تخریب باورها و اندیشه‌ها بدنبال براندازی سیاسی یا نرم بود.

براندازی سیاسی در واقع ماهیتی اجتماعی دارد و در آن عوامل اجتماعی براندازی، حاکمیت سیستم سیاسی حاکم را به چالش می‌کشند. در این فرایند سیاسی - اجتماعی، جامعه عرصه مبارزه قدرت و رقابت میان سازمان‏ها و نهادهای غیردولتی و دولت برای کسب و تثبیت قدرت اجتماعی است. در واقع در براندازی سیاسی، دشمن به‌دنبال آن است که طی فرایند طولانی و مستمر، بخشی از وفاداری مردم جامعه و مقبولیت نظام به کانون‏های اقتدار دیگری مانند سازمان‏های غیردولتی و یا نهادهای قومی منتقل گردد و بازیگر خارجی نیز با مدیریت خویش زمینه‌های اجتماعی لازم برای شکل‏گیری و گسترش آن در جامعه هدف را فراهم می‌نماید. زمینه‌هایی مانند نابسامانی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به گونه‏ای که امید اندکی برای اصلاح آن متصور باشد. بنابراین ریشه‌های براندازی سیاسی که با رویکردی نرم در حال اجراست با نارضایتی عمومی در نتیجه ناکارآمدی نظام سیاسی دنبال می‌گردد. بنابراین این وضعیت منجر به تقویت گروه‌های غیردولتی برای بسیج اجتماعی می‌شود که در این حالت جامعه به چند دسته تقسیم می‌شود و فرد نیازهای مالی، روانی و اعتبار اجتماعی خود را از نهادهای متفاوت از حکومت تأمین می‌کند.

هر اندازه که میزان تأمین این نیازها از نهادهای غیردولتی بیش از نهادهای دولتی باشد، در مقابل میزان وفاداری مردم و نخبگان به نظام حاکم کاهش خواهد یافت. بنابراین از نگاه مقابل تا زمانی که دولت در جامعه از قدرت بسیج مسلط برخوردار باشد، روش‏های براندازی سیاسی کارساز نخواهد بود. لازم به یادآوری است از آنجا که براندازی سیاسی یک فرایند اجتماعی است، بنابراین در بلند‌مدت و یا میان مدت به نتیجه خواهد رسید. بنابراین دولت‏های دارای دشمنان پایا و قدرتمند همواره در معرض اقدامات دشمن برای ایجاد زمینه‌های لازم در صدد اجرای طرح‏های براندازی از روش‏های نوین با ترسیم استراتژی و برنامه در بلند مدت و یا میان مدت در طول زمان هستند. بر همین اساس طرح براندازی امریکا علیه ایران را می‌توان در سه دوره تاریخی زیر مورد تحلیل قرار داد.

- در دهه اول انقلاب، دلیل تلاش برای تغییر حکومت از سوی ایالات متحده ناشی از مواردی مانند ایده صدور انقلاب، گروگانگیری جاسوسان سفارت امریکا، مخالفت با موجودیت رژیم‌صهیونیستی و شکل‌گیری موج آزادی‌خواهی ناشی از انقلاب اسلامی در جهان... بود که در نهایت با تحمیل جنگ عراق علیه ایران پیگیری شد و نتیجه آن چیزی جز شکست غرب و ناکارآمدی راهکارهای نظامی نبود.

- در دهه دوم انقلاب، انگیزه اصلی امریکا معطوف به موضوعاتی مانند حمایت ایران از تروریسم، مخالفت ایران با روند صلح خاورمیانه، نقض حقوق بشر و تلاش برای دستیابی به تسلیحات کشتار جمعی بود. این ایده با طرح راهبرد «مهار دوگانه» به سمت فشارهای اقتصادی و تحریم تجاری گرایش پیدا کرد. همچنین کلید خوردن تهاجم و ناتوی فرهنگی را نیز باید در این برهه از زمان و به‌دنبال ناکامی آمریکا در راهکارهای نظامی ارزیابی نمود که با تضعیف و تخریب باورها و اندیشه‌ها به‌دنبال براندازی سیاسی و یا نرم بود.

- در دهه سوم انقلاب و در حال حاضر علاوه بر موارد فوق‏الذکر، بر روی برنامه هسته‏ای ایران نیز تمرکز شده است؛ با این توجیه که ایران درصدد دستیابی به سلاح هسته‏ای و به هم زدن صلح و ثبات منطقه‏ای و جهانی است که با ساخت و پرداخته کردن پروژه ایران هراسی به‌دنبال سیاست ایجاد هراس و تغییر رفتار بازیگران نظام بین‌الملل در قبال ایران و تضعیف و تخریب توسعه و اقتدار نظام اسلامی و ایجاد اجماع جهانی علیه ایران و براندازی سیاسی جمهوری اسلامی است.

البته اندیشمندان مختلفی که در امریکا قائل به راهبرد براندازی سیاسی در نحوه تقابل امریکا با جمهوری اسلامی ایران هستند از جمله رائول مارک گرت، پاتریک کلاوسون، ریچارد آرمیتاژ،گودت باهات و مارک پالمر، مجموع نظریات آنها در خصوص پیشنهاد به دولت امریکا برای برخورد با جمهوری اسلامی ایران در قالب براندازی نرم و در راستای برنامه‌های زیر است:

- کمک به اپوزیسیون خارج از حاکمیت و سازماندهی اقدامات آنان

- پتانسیل‏های واگرایی موجود در جامعه (مانند اقوام و اقلیت‏ها)

- سازمان‏های غیردولتی و مردم‏نهاد

- رسانه‌ها و مطبوعات

- نخبگان سیاسی، اجتماعی و علمی

- جنبش‏های اجتماعی مانند جنبش زنان، دانشجویان، کارگری، صنفی و...

برهمین اساس برای واکاوی بیش از پیش این محورها که به‌عنوان راهبرد و دکترین ایالات متحده آمریکا دربراندازی سیاسی و رویارویی با انقلاب اسلامی طراحی و تدوین گردیده است در مقالات بعد به بررسی هریک از این محورها خواهیم پرداخت. اما اجمالاً به تأثیرات محور اول یعنی کمک به اپوزیسیون خارج از حاکمیت اشاره خواهد شد.

کمک به اپوزیسیون داخل و خارج از کشور

و سازماندهی اقدامات آنان

یکی از اقدامات امریکا در جهت براندازی سیاسی و یا همان براندازی نرم حکومت اسلامی، تقویت قدرت رسانه‏ای و تبلیغاتی گروه‌های اپوزیسیون خارج از کشور و حتی گروه‌های معارض است. دراین روند مدیریت اپوزیسیون، با هدایت بیگانگان از طریق اقدامات فعال‌سازی و انسجام جریانات معارض شامل اپوزیسیون داخلی(کلیه گروه‌های فعال غیر قانونی در داخل کشور) و اپوزیسیون خارجی(اپوزیسیون خارج از حاکمیت، یعنی کسانی که دیروز درحاکمیت بودند و امروز به دلائلی بیرون رفتند) انجام می‌گیرد.

با بررسی اجمالی سقوط دولت‌ها، در کشورهایی که براندازی سیاسی از طریق انقلاب رنگی در آنها انجام گرفته است، این نکته روشن است که بیگانگان (آمریکا)، با استفاده از تزریق پول و تحت نفوذ قرار دادن تعدادی از تشکل‌های غیر دولتی آموزش عناصری از اپوزیسیون داخلی را به منظور سقوط دولت برعهده گرفته‌اند و از این طریق به هدایت و مدیریت اپوزیسیون می‌پردازند. در همین راستا به‌رغم قرار گرفتن گروهک منافقین در فهرست تروریست‏ها، ارتباط دولت امریکا با این گروهک قطع نشده است و آنها به برگزاری ملاقات با تعدادی از اعضای کنگره، مصاحبه با رسانه‌ها، راهپیمایی و سخنرانی ادامه داده‏اند. در سال 2002، 150 عضو کنگره در نامه‏ای به وزارت خارجه امریکا خواستار حذف نام این سازمان از فهرست ترور شدند. در اسفند 1385 نیز سخنگوی گروهک تروریستی منافقین به دعوت کنگره امریکا در جمع نمایندگان حضور یافت و سخنرانی کرد. سخنرانان در این جلسه بر ضرورت حذف نام این گروهک از فهرست گروه‌های تروریستی تأکید کردند.
مستند دیگر در این خصوص تصویب کمک‏های مالی به گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی ایران است که دراین خصوص کمیته روابط خارجی کنگره، مبلغ 75 میلیون دلار برای اختصاص به اپوزیسیون ایران را تقاضا نموده و محل سرمایه‏گذاری این مبلغ نیز جنگ رسانه‏ای و ساماندهی نافرمانی مدنی است که با پوشش حمایت از دموکراسی و آزادیخواهی، تقویت و ایجاد رسانه‌های فارسی‌زبان و کمک به «سازمان‏های غیردولتی» مخالف انجام می‌گیرد. در واقع پرداخت کمک‏های مالی به گروه‌های اپوزیسیون و رسانه‌های فارسی زبان مخالف نظام، همواره تحت عنوان برقراری دموکراسی و آزادی صورت گرفته است. برای نمونه سناتور ریچارد سانتروم با ارائه طرحی به کنگره تحت عنوان «قانون حمایت از آزادی در ایران» الزامات متعددی را برای دولت امریکا جهت محدود کردن جمهوری اسلامی ایران تحت عنوان حمایت از تحول ایران به سمت دموکراسی پیشنهاد داده و خواهان کمک به گروه‌های مخالف ایران شده است. بنابراین کمک مالی و فکری به جریان اپوزیسیون از تهدیدات نرم علیه جمهوری اسلامی ایران است که در راستای براندازی سیاسی انجام می‌گیرد.